روزنامه جهان صنعت
1396/11/28
گزارشی از نشست بررسی سبک زندگی ایرانی و نگاه ما به امور نیکوکارانه؛
محمد آسیابانی- انسان اجتماعی در چنان وضعیتی از اهمیت قرار دارد که برخی از جنبههای فردی شخصیت فرد نیز رویکردی اجتماعی یا بینابین مییابد. این امر بینابین است که تاثیرپذیری آدمی از اجتماع را محقق میکند و موجب ساختار رفتار فردی نیز میشود. امری که امروزه از آن به عنوان لایف استایل (سبک زندگی) یاد میشود و در مناسبات اجتماعی و نوع مواجهه ما با پدیدههای عارض بر زندگی اجتماعی همچون سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... تاثیر بسزایی داشته و دارد. از این رو باید پرسید سبک زندگی ما ایرانیها، چه خصوصیات و وجوهاتی دارد و چگونه براساس آموزههای پیشین خود به امور عامالمنفعه و نیکخواهانه اهمیت داده و عمل میکنیم؟ یا به عنوان مددجو و فردی آسیبپذیر توقع دریافت خدمات نیکوکارانه داریم؟ آیا این سبک زندگی پاسخگوی نیازهای جامعه ما هست؟ آیا راهگشای مشکلات و حوادث بوده و هست؟ و آیا این سبک زندگی باید تغییر کند؟ بر این مبنا گزارشی از این نشست را که به همت گروه خیریه خبر و بنیاد خیریه طباطبایی پیرامون این مساله برگزار شد را با حضور دکتر محمد شاپوری جامعهشناس و متخصص در حوزه مطالعات اجتماعی و شهروندی، محمد میلانی روزنامه نگار و محقق در حوزه فلسفههای مدرن و دکتر مریم نوتاش جامعه شناس در حوزه مطالعات شهری برگزار شد.آیا توجه به امور عامالمنفعه و خیرخواهانه جزو الزامات اجتماعی هر جامعهای محسوب میشود و تا این حد میتواند مهم تلقی شود و ریشههای فرهنگی هر جامعه و ملتی در این زمینه چقدر میتواند هم در سبک زندگی آن جامعه و هم در بازخوانی فرهنگش تاثیر داشته باشد؟ شاپوری در پاسخ به این گزاره ها ابتدا عنوان کرد: برای مثال فرهنگ ایرانی در تقابل با فرهنگ جامعهای که چند قرن بیشتر از عمرش نمیگذرد، میتواند ادعای غنای بیشتر در این خصوص و حتی در کیفیت زندگی روزمرهاش را داشته باشد؟ ریشههای فرهنگی هر جامعه نقش مهمی در سبک زندگی مردم دارند، زیرا براساس دیدگاه جامعهشناسی تفسیری کنشهای متقابل انسانی معطوف به معانی هستند. کنشگران براساس معانی مشترک ذهنیشان کنش میکنند. این معانی به واسطه انتقال فرهنگی از یک نسل به نسلهای بعد منتقل میشود. در واقع این انتقال توسط فرآیند اجتماعی شدن صورت میگیرد. براساس فرآیند اجتماعی شدن افراد معانی مشترک ذهنی را میآموزند و چنانچه این معانی در کنشهایشان بازتولید شوند، حاصل نظم فرهنگی و اجتماعی خواهد بود. مسلما تغییراتی در انتقال از هر نسل به نسلهای بعدی وجود دارد، اما اگر این تغییرات بیش از حد باشد نظم فرهنگی و اجتماعی به هم خواهد خورد یا نوسان شدیدی تجربه خواهد شد، زیرا براساس عدم تطابق معانی ذهنی مشترک دو نسل با یکدیگر شکاف نسلی پیش میآید که میتواند منجر به سست هویتی فرهنگی شود. در چنین شرایطی الگوهای فرهنگی جامعه مبنا از دید نسلهای بعدی مورد تایید نخواهد بود، بنابراین الگوهای جدید پدیدار خواهند شد. در این حالت معانی فرهنگی نیز دستخوش تغییر قرار خواهد گرفت و سبک زندگی با شیوههای قدیمتر آن تفاوت فاحشی خواهد داشت. پیشینه فرهنگی مهم است به شرط آنکه هویت فرهنگی در حد قابل قبولی باشد که توانسته باشد پیوند نسلها و انتقال معانی را حفظ کند. متاسفانه فرهنگ ایرانی دچار سست هویتی شده است. صاحبنظران این حوزه، این پدیده را با واژههایی چون هویت لحظهای، هویت چهل تکه، هویت ملون و... بیان کردهاند. بر همین مبنا بسیاری از الگوهای فرهنگی که در فرهنگ ایرانی سابقهای بس طولانی داشته است امروزه از بین رفته. به عنوان مثال ما امروزه الگوی مناسبی برای شادی نداریم. مرز بین گناه و شادی در فرهنگ امروز بسیار کمرنگ است. اما نسلهای گذشته در دوران باستان پاسخی درخور دارند.
وی تاکید کرد: ایرانی براساس ایرانی بودنش سبک زندگیای دارد که متاثر از اجزای فرهنگش از جمله دین است. در این وضعیت حال توجه کنید که معنای خیریه در ساختار فرهنگی ایرانیان همیشه مطرح بوده است. نمونههای فراوانی از آن را میتوان در رفتارشناسی ایرانیان بازشناسی کرد. عوامل متفاوتی نیز در تقویت آن سهیم بودهاند. در حال حاضر عرصههای متفاوت فرهنگی برای فعالیت های تخصصیشان باید مهر تایید دینی داشته باشند. از حوزه اقتصاد گرفته تا آموزش خانوادهها و حتی امور هنری. این مدرس دانشگاه همچنین به اهمیت امر خیریه و امور نیکوکارانه اشاره کرد و گفت:در گذشته فرهنگی ایران صحبت درباره امر خیر و مباحث مربوط به خیریه همیشه به صورت خطابی یا به اصطلاح منبری بوده است. به عبارتی ما درباره امور خیریه، گفتوگو به معنای واقعی نداشتیم و مدام یا توصیههای شرعی بوده یا توصیههای عرفانی و از دیدگاه فقهی هم وارد شدهاند یا در روایتها بوده. البته این نبودن گفتوگو در گذشته ایران به همه امور مربوط میشده، به عبارتی ما فرهنگ تکگویی داشتهایم.
محمد میلانی نیز در پاسخ به اینکه آیا زندگی روزمره ایرانیها به تعبیری زندگی روزمره بومی و خاص و منحصر به خود است گفت: ایرانیها برای خودشان سبک زندگی مشخص و ساختارمندی دارند. این تعبیر مفهوم زندگی روزمره اتفاقا هم مبتنی بر چالشها و آموزه های سنتی بوده و هست. یعنی هرآنچه ما از سنت خودمان وامدار هستیم، در این دوره از آن بهره میگیریم و هم هر مقوله عارضی دیگری که از جانب هر تمدن و فرهنگی وارد گردونه فرهنگی ما شده و به عنوان لایف استایل ایرانی مورد اهمیت و احترام قرار گرفته است. البته شاید بتوان گفت عارض بر ما و فرهنگ ماست ولیکن بعد از گذشت مدت طولانی و جذب آن در زندگیمان نمیتوانیم آن را عنصر خارجی و نامطبوع بدانیم. برای مثال شما امروز میتوانید ویولن را از ساحت موسیقی سنتی ایرانی حذف کنید؟ در مقوله سبک زندگی به واقع تحمیل فرهنگی یا حتی آداب و رسومی هیچ معنایی ندارد. همه فرهنگها در کنار هم و متاثر از هم زیست دارند. در عین حال که شدیدا از همدیگر نیرو و تاثیر میگیرند. در باب بخش دوم طرح مساله شما باید بگویم که مدرنیته خودش را به ما تحمیل قطعی و مطلق نکرده و ماهم تسلیم محض و مسخ آن نشدیم. در واقع، هرابزار مدرنی که وارد زندگی فردی و اجتماعی ما شده به همان اندازه نیز مدرن غربی شدیم. به این معنا که مثلا هرآنچه از مدرن ژاپنی وارد چین چهار دهه اخیر شد، چینیها مدرن ژاپنی شدند. این مثال را صرفا از باب تشبیه و قابل شدن بحث عرض کردم. مدرنیته از دو وجه به زندگی روزمره و سبک زندگی ما نظر داشته و ورود میکند. اول از حیث تاثیرش در تمام دنیا و در میان همه اجتماعات موجود که بیشک همه آنها مدرنیته را در قالب هر مفهومی پذیرفتند، به شرط اینکه تحول بنیادین در زندگی آنها ایجاد کرده باشد. در وهله دوم مدرنیته تحلیلهای ارزندهای از همین سبک و سیاق زندگی به ما میدهد که بسیار مهم است. مدرنیته به ما چند و چونی را نشان میدهد که بتوانیم بهتر در این شرایط زیست جهانی و منطقهای عمل کنیم و بالطبع این مقوله با فراز و نشیبهای مختلف و متعددی همراه هست که نمیتوان منکر آن شد. در حال حاضر ما چنان رابطه درست و مانوسی هم با مدرنیته نداریم. شاید این حرف خیلی تند باشد؛ اما واقعیت این است که هر آنچه ما به عنوان زندگی مدرن و مدرنیته ایرانی از آن یاد میکنیم به نوعی دوره سنت طولانی مدت ماست که حالا مدرنیته غربی نیز به آن افزوده یا برآن عارض شده است.
مریم نوتاش دیگر سخنران نشست نیز به جمعبندی آنچه طرح شده بود پرداخت و اضافه کرد: به نوعی میتوان گفت فرهنگ و به ویژه سبک زندگی، امری بالذات گزینشی و انتخابی است و در قالب های ایدئولوژیک و تحمیلی قرار نمیگیرد. ضمن آنکه باید دید معیارهای ارزشی در فرهنگ جامعه ایرانی تا چه حد امروز در زندگی روزمره و استایل زندگی اجتماعی ما نقش دارند و مهم و اثربخش تلقی میشوند؟ اگر پاسخ منفی باشد باید دید که چرا ما تا این حد با نوسانات شدید رفتاری و الگویی در سبک زندگی ایرانی روبهرو هستیم؟
شاپوری سپس به بسترهای فرهنگی و بروز بحرانها و انتظارات طرح شده در اجتماع اشاره کرد و ادام داد: تحمیل یکسری مسایل اجباری بر سایر اجزای فرهنگ باعث شده تا شاهد فرآیند اجتماعی شدن دوگانه در جامعه باشیم. یعنی افراد میآموزند که چگونه در جامعه ظاهر شوند و چگونه خودشان باشند و چطور با این فاصله کنار بیایند. نتایج چنین فرآیندی در جامعه یعنی ظهور دروغ، ریا، تظاهر، تملق، چاپلوسی و... است افراد نمیتوانند در صحنه اجتماعی خودشان باشند. بنابراین دوگانه رفتار میکنند. به عبارت دیگر بین فرهنگ آرمانی و فرهنگ واقعی در جامعه ما فاصله بسیار است. البته معیارهای ارزشی بسیار اثرگذار هستند اما چون من بستر فرهنگی جامعه را بستری پر بحران یا به عبارت دیگر بستری بیمار میدانم، بر این اعتقاد هستم که همانند یک بستر سالم نمیتوان از آن انتظار داشت زیرا بیماری عملکرد آن را تحت تاثیر قرار داده است. امروز به دلیل بزرگ شدن بیش از حد دین در عرصه فرهنگی به عنوان یک جزء مانند سایر اجزا، عملکرد فرهنگ نامتوازن شده است.
میلانی نیز خاطرنشان کرد: در معنای دوره مدرن فکری، توجه به امور نیکخواهانه و دیگر خواهی اگر بیشتر از سایر دورههای گذشته بشری نیست، مطمئن باشیم که کمتر هم نبوده و نخواهد بود. امور نیکخواهانه به اندازه اهمیت در گذشتهاش در دوره مدرنیته اصالت خود را داشته و حفظ کرده است. مضاف برآنکه بالطبع با اتکا به ابزار و مفاهیم مدرن و حتی رشد علمی نیز جلوهای خاص یافته است. همچنین لازم به ذکر است یکی از الگوهای برتر دوران مدرن که بسیار هم ارزشمند بود، ورود مفهوم آگاهی به امور نیکخواهانه و بشردوستانه بود. این امور خود ایستا که نیستند، حتما طرف دومی نیز دارند که فرد باشد یا اجتماع یا حتی یک انبوه جمعیت، به هرحال طرف دومی دارد که همان ضعیف، ندار و یا نیازمند است. حال بماند که نیاز میتواند وجوهات متفاوت داشته باشد. از این رو وقتی مدرنیته به طرف دوم این فرآیند از وضعیت خود و چرایی حال حاضرش آگاهی میدهد، چقدر وضعیت متفاوت میشود. مثلا قبلا کسی که نمیتوانست به دلیل فقر درس بخواند، امروز میگوید باید به هر قیمتی شده درس بخوانم تا مثلا ال یا بل شوم که از فقر خارج شوم. امور نیکخواهانه عملا از آن ردیف اموریاند که نیازمند تنوع هستند. در پایان این نشست به ضرورت تدوین یک سبک و الگوی رفتاری برای امور خیریه اشاره شد و ضمن ارائه نظراتی از سوی حاضران محمد میلانی به عنوان سخن پایانی به مبانی لازمالاجرای این مهم اشاره کرد و گفت: اگر سنت ما بسیار پخته و سنجیده در این خصوص عمل میکرد، عملا با چنین معضلاتی مواجه نبودیم. مضاف بر اینکه امروز نیز هیچ الگوی مشخصی وجود ندارد. بی هیچ تعارفی. تصوری که پیشتر گفتم. یعنی به نیازمند کار بدهیم و برایش شغل اینجاد کنیم. آن هم در جامعهای که علنا درصد بالایی از جوانان سالم و مستعدش در وضعیت نداشتن شغل نیازمند شدهاند. شاپوری نیز ضمن بیان ضرورت و توجه به احیای المانهای مثبت و موجود در ساختار فرهنگیمان یادآور شد: من هم با جناب میلانی موافق هستم اما به نکته دیگری اشاره میکنم و آن اینکه برای تشکلهای مردمنهاد متاسفانه از چندی قبل دیگر مجوز صادر نمیشود و این مساله کار را بسیار سخت میکند. مدرنیته باعث تغییر در معنای امر خیر شد، بهطوریکه گستره آن را از محدودهای خاص به گروههای بسیاری حتی خارج از جامعه انسانی به محیط زیست و حیوانات نیز گستراند اما وقتی مجوز فعالیت قانونی داده نشود، یعنی حمایتهای دولتی به اجبار کاملا قطع میشود و این تایید فرمایش دوستان است که کار در این فضا بسیار سخت است. ضرورت مهم به نظر من اول ایجاد فضایی مناسب برای فعالیت است.
سایر اخبار این روزنامه
بازی با کارت دهلی نو در مقابل پکن
نرخ دلار در بودجه ۹۷ بین ۴۰۰۰ تا ۴۱۰۰ تومان تعیین شد
مدیرکل دفتر برنامهریزی و اقتصاد مسکن پیشبینی کرد؛
ولیعهد ماندلا بر مسند قدرت
دلیل تعطیلی رادیولوژیها
پیشنهادهای استثنایی برای جذب گردشگر خارجی؛
گزارشی از نشست بررسی سبک زندگی ایرانی و نگاه ما به امور نیکوکارانه؛
خطر محرومیت مادام العمر علیرضا کریمی
شعرپاره!
قدرت کالای ایرانی!
اقتصاد کشور بر پایه آزمون و خطا
مدیرعامل شرکت فرودگاههای کشور:
انتخابات آزاد ما در همه آزادیهاست
رفع تشنگی ایران در انتظار تحقق وعدههای وزیر نیرو؛
امیدی نیست
فصل جدید در رابطه تهران- دهلی
اقتصاد کشور بر پایه آزمون و خطا